پـــرواز بــه یــجــای دیــگــه
خلاصه ای از کتاب کویر دکترشریعتی که استاد در سال های 46-47 در زندان این نوشته هارا به قلم کشیده... : تنها نعمتی را که، برای تو ، در مسیر این راهی که عمر نام دارد ؛ آرزو میکنم: تصادف با یکی دو روح خارق العاده ، با یکی دو دل بزرگ با یکی دو فهم عظیم و خوب و زیبا است...! چرا نمی گویم بیشتر؟؟؟ بیشتر نیست <<یکی >> بیشترین عدد ممکن است. <<دو>>را برای وزن کلام آوردم، و نیست. گرچه من به اعجاز حادثه یی ،این کلام موزون را ، در واقعیت ناموزون زندگی ام، به حقیقت داشتم . <<برخورد>> ! (به هر معنی کلمه منظورم بود...) خدارا سپاس می گزارم ، که عمر را به خواندن و نوشتن و گفتن گذراندم. که بهترین <<شغل>> را در زندگی ، مبارزه برای مردم و نجات ملت ام می دانستم. اگر این دست نداد ، بهترین شغل آدمی معلمی و نویسندگی است. و من از هیجده سالگی کارم این هردو ... و عزیزترینم و گران ترین ثروتی که می توان به دست آورد؛ محبوب بودن و محبتی زاده ی ایمان و من تنها اندوخته ام این؛ و نسبت به کارم و شایستگی ام ، ثروتمند. و جز این هیچ ندارم... زندگی را چون سوسمار در سوراخ خود خزیدن و مشغول سعادت خانوادگی بودن بد است... تلاش در جست و جوی حقیقت و کسب آزادی و فلاح انسان، نَفس زندگی و عین سعادت است. و خدا را شکر که من ، ساعتی از عمر را سر در آخور خویش نداشتم؛ و جز در تب و تاب ایمان و مردم نزیستم. آ ه ه ه خدای من ؛ حرفایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرفایی است که برای <<نگفتن>> دارد! زندگی یعنی : نان ، فرهنگ ، ایمان ، آزادی ، دوست داشتن ؛ همین و بس
Design By : Pichak |